چشمهای من هیجان را گرفته اید
این روزها عجب خودتان را گرفته اید
با این سکوت و نگاه و غضب به چشم
حرف و کلام و دهان را گرفته اید
حرف بدی نمی زنم اما شما به فحش
از این غزل تمام بیان را گرفته اید
اردیبهشت نیست که اردی جهنم است
لبهای سرختان که دهان را گرفته اید
خانم جسارت است ببخشید یک سوال !
با اخمتان کجای جهان را گرفته اید ؟
خانم شما که درس نخواندید پس کجا ؟
کِی د کترای زخم زبان را گرفته اید ؟
خانم جواب نامه ندادید بس نبود ؟
دیگر جرا کبوترمان را گرفته اید ؟
خانم اجالتاًً برویم آخر غزل
نه اینکه وقت نیست امان را گرفته اید
اما به ما نیامده دل کندن از شما ...

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم …



گل باغ آرزوهام توی دست سرد باده
واسه من گرون تموم شد این یه دل دادن ساده
رفتی ازم گرفتی رنگ خنده و صدامو
از درخت شبا چیدی همه ستاره هامو
کاش نمی دیدمت
هیچ وقت
سخت از تو دل بریدن
بهترین بهونه ای تو واسه نفس کشیدن
جای تو خالی حالا
حالا تو دوری و دوری بین ما شکسته پلها
اولش دست زمونه گره عشقمو کور کرد
بعدش آورد جدایی قلبمو زنده به گور کرد
دل بهت دادمو گفتم با خوب و بدت میسازم
آخر کار و نخوندم که جونیمو می بازم
حالا تو یه قطره اشکی می درخشی توی چشمام
کاش نمی دیدمت
هیچ وقت
کاش نمی دیدمت
هیچ وقت…
:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 510
|
تعداد امتیازدهندگان : 170
|
مجموع امتیاز : 170